دانه ای در بیابان افتاد،لبخندهایش اشک شد تا دل دلبر به درد آید و باران چشمانش جنگلی را پدید.اسمان دلبر بارید و بارید و اکنون دانه بی دل،هفدهمین سال زندگی اش را به پایان رساند.بی دل بودنش ثمره قلبی ست که در بارگاه حق گرو گذاشت تا حلالش کند آقا جان.

معجزه که میشود،قلبش به ناگاه سرجایش بازمیگردد تا عاشق تر شود(: تولدت مبآرک  لبخند برعکس من(:
(میخواستم آخرین نفری باشم که امروز بهت تبریک میگه تا یادت نره امروز ی نفر حسابی عاشقت بودبیخیال اینهمه ادم که ازت متنفرن؛ دوست داشت.حتی بیخیال خودش!(:)
+هفده سالگی سن قشنگیست(:اگر ادمی را در کنکور غرق نمیکرد،قشنگ تر هم میشد(((:




مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها